پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

پارسا عشق ابدی مامان و بابا

خوش اومدی فرزندم

اینم اولین عکسای پسر نازم وقتی که تو دل مامانیش بود. اولین بار صدای قلب کوچکتو در تاریخ 1392/8/13 تو مرکز سونوگرافی آریا واقع در بلوار فردوس شنیدم.بهتریت لحظه ی عمرم بود. من و بابایی از اینکه به جمع ما اضافه شدی و با اومدنت شادی فراوون به خونمون اوردی خیلی خیییییییلی خوشحالیم. خوش اومدی عزیز دلم پارسای مامان اینجا 7 هفته و 3 روزش بود اینجا پسر عزیزم 12 هفت و 4 روزش بود اینجا ناز گل پسرم 19 هفته سن داشت  توی این سونو مشخص شد که خدا یه گل پسر قراره  به ما هدیه بده                    &n...
2 مهر 1393

ثبت خاطرات

ساعت 8صبح روز دهم خرداد ماه سال ١٣93 در بیمارستان چمران تهران پارسای عزیز به دنیا آمد. تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع و خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این روز و تو این ماه از آسمون فرستاد خدا ۱ ماه زیبا                  اینم اولین عکسی که برای اولین بار چشمای قشنگتو به این دنیا باز کردی.خوش اومدی عزیزم ...
2 مهر 1393

سلام دوستان

من امروز فکر کردم  که خاطرات و عکسای پسر گلمو به یادگار بزارم.ولی متاسفانه نتونستم خاطراتمو از بارداری بنویسم چون ؛ مامان پارسا یه کوچولو تنبله و حوصله این جنگولک بازیارو نداشتش  اما الان وقتی شما مامانای خوب و میبینم که با چه شوقی خاطرات نینیاتونو ثبت میکنین منم تشویق شدم که این کارو انجام بدم   ...
2 مهر 1393

خدا ی مهربون

گفتم: خدای من، دقايقی بود در زندگانيم که هوس می کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه ديروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برايت بگويم و بگريم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟  گفت: عزيز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودی، من آنی  خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستی. من همچون عاشقی که به معشوق خويش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم. گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اينگونه زار بگريم؟  گفت: عزيزتر از هرچه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آيد، عروج می کند، اشکهايت به من رسيد و من يک...
1 مهر 1393