امروز غرق لذت شدم .. لذتى وصف ناشدنى از حس بزرگ شدنت.. تمام وجودم خواب ناز را مى طلبيد كه با خنده اى نمكين و حركتى جديد از تو خوابم ربوده شد. چنان انگشت هاي دستانت را نگاه مى كردى و غرق بازى با دستانت بودى كه گويى شيرين ترين كار دنيا را مى كنى.. جه قدر كودكى خوب است و چه دوريم ما از اين همه خوبى! سادگيشان خوب است و معصوميتشان.. تو را ياد پاكى و آرامش مى اندازند... از پسرك بگويم كه روز به روز بالنده تر مى شود و من بايد روز به روز با حوصله تر شوم! با صداى بلند با خود تكرار مى كنم كه من بايد سلامت و شاد و آرام باشم تا كه پسر بتواند بهترين باشد. گلايه است از مادرى كه فراموش مى كند مادرى كردن فقط رفع نياز هاى أوليه نیست كه پُر واضح است ...